جدول جو
جدول جو

معنی کم عقل - جستجوی لغت در جدول جو

کم عقل
احمق، کودن، کم خرد، ابله، نابخرد، بی عقل، کاغه، خرطبع، انوک، دبنگ، گردنگل، لاده، دنگل، کانا، دنگ، گول، فغاک، شیشه گردن، بدخرد، سبک رای، خام ریش، ریش کاو، کردنگ، چل، غمر، خل، تپنکوز، کهسله، غتفره، تاریک مغز
تصویری از کم عقل
تصویر کم عقل
فرهنگ فارسی عمید
کم عقل
کم خرد گول دیر یاب کوته خرد نادان احمق کودن
تصویری از کم عقل
تصویر کم عقل
فرهنگ لغت هوشیار
کم عقل
ابله، احمق، بله، دیوانه، سفیه، کم خرد، گول، نادان، ناقص العقل
متضاد: عاقل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کم عقل
ضعیف ادراک، عقل سلیم کمتر، کم فکر
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم عمر
تصویر کم عمر
آنکه کم عمر کند و زندگیش کوتاه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی عقل
تصویر بی عقل
احمق، کودن، کم خرد، ابله، خام ریش، بدخرد، تاریک مغز، کانا، تپنکوز، نابخرد، دنگ، خرطبع، سبک رای، ریش کاو، لاده، کردنگ، دبنگ، غمر، کهسله، کاغه، کم عقل، غتفره، دنگل، خل، شیشه گردن، چل، گول، گردنگل، انوک، فغاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کم سال
تصویر کم سال
خردسال، جوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کم عمق
تصویر کم عمق
ویژگی جایی یا چیزی که گودی آن کم باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کم سال
تصویر کم سال
خردسال کم سن مقابل کلان سال سالخورده: (جهاندیده زیرک و پر دلم نه کم سال و نادان و بیحاصلم)، (هاتفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم عدد
تصویر کم عدد
کم شمار آنچه که شماره آن اندک باشد قلیل العدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم عرض
تصویر کم عرض
تسک هم آوای اسب (گویش ایلامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم عمر
تصویر کم عمر
کمسال، کم زی کم سن کم سال، آنکه عمر اندک دارد: (سه چیز است کان در سه آرامگاه بود هر سه کم عمر و گردد تباه)، (بهندوستان اسپ و در پارس پیل بچین گربه ز ینسان نماید دلیل)، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم عمق
تصویر کم عمق
کم ژرفا جایی که عمق آن اندک باشد مقابل عمیق: (اکنون در قسمت کن عمق آب با دست و پا ناشیانه چلپ چلاپ میکرد)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که دارای اعتبار و اهمیت اندک باشد، کم توجه (نسبت بدیگران) کم لطف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم اصل
تصویر کم اصل
بد نژاد، کمینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم عمقی
تصویر کم عمقی
کم عمق بدون قلت عمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر عقل
تصویر پر عقل
خردمند پر خردی خردمندی، بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام عقل
تصویر خام عقل
نابخرد کانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذی عقل
تصویر ذی عقل
صاحب عقل خداوند خرد بخرد، جمع ذوی العقول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده عقل
تصویر ده عقل
ده خرد خردهای دهگانه زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با عقل
تصویر با عقل
بخرد خرد ورز عاقل باخرد خردمند مقابل بی عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذو عقل
تصویر ذو عقل
با خرد بخرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عقل
تصویر بی عقل
بی خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم عقلی
تصویر کم عقلی
نادانی حماقت کودنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم اصل
تصویر کم اصل
((کَ. اَ))
پست نژاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کم محل
تصویر کم محل
((~. مَ حَ))
بی اعتبار، کم توجه، کم لطف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذی عقل
تصویر ذی عقل
((عَ))
خردمند، دارنده عقل، بخرد، جمع ذوی العقول
فرهنگ فارسی معین
ابلهی، بله، حماقت، نادانی
متضاد: دانایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کم عمقی
تصویر کم عمقی
Shallowness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کم عمق
تصویر کم عمق
Shallowly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کم عمقی
تصویر کم عمقی
superficialidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کم عمق
تصویر کم عمق
superficialmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کم عمقی
تصویر کم عمقی
Oberflächlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کم عمق
تصویر کم عمق
oberflächlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کم عمقی
تصویر کم عمقی
płytkość
دیکشنری فارسی به لهستانی